هیست

هیس~ایست

هیست

هیس~ایست

هیست

باید سکوت کرد و صدای تو را شنید

لطفا آزادانه نظر بدهید.

کلمات کلیدی
آخرین مطالب

سر ظهر

سه شنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۴، ۰۶:۳۷ ب.ظ
در پاییز 
خورشید مایل بود
با کسی تماس نداشته باشد
پتوی ابری خود را 
روی سر می کشید
جوری که فقط دنباله موهایش 
بیرون باشد
مادرم هر روز 
لب ایوان
موهای خورشید را می بافت
و من  
نخ کاموای او را 
پنهان می کردم
به امید آنکه
تابستان آینده
هوا ابری باشد
تا بتوانم
با خیال راحت 
دروازه های آجری را سر ظهر
در کوچه بچینم
اما مادرم 
از موهای خود نخ بر می داشت
از ابروها
از مژه ها
از...
 و حالا دارد
دست خود را به نخ ها گره می زند
و من باید 
تابستان آینده
مادرم را در آسمان ببینم 
که از آن بالا هم نمی گذارد
سر ظهر تابستان
در کوچه 
دروازه بچینم.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۷/۱۴
محمدصادق میرصالحیان

نظرات  (۱)

سر ظهر تایستان...

در کوچه


دروازه بچینم..







نوستالژی خوبی داره

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی